صبح خلقت هر کسی از خالقش نقشی گرفت

صبح خلقت هر کسی از خالقش نقشی گرفت

[ سعید کرمعلی ]
صبح خلقت هر کسی از خالقش نقشی گرفت
در کنار نام ما هم واژه‌ی نوکر گذاشت

در گرفتاری به دادم می‌رسد تنها حسین
تا به بن‌بستی رسیدم پیش پایم در گذاشت

آبرویش خرج شد، تا آبرو‌دارم کند
من نکردم هیچ کاری او برایم سر گذاشت

پای گمراه مرا زهرا به هیئت‌ها کشاند
پرچمش را در مسیر چشم من، مادر گذاشت

استکان چای روضه، جام حوض کوثر است
سور و سات بعد مجلس را، خود حیدر گذاشت

شستشوی دیگ نذری، شست و شوی باطن است
زندگی‌اش را پدر، پای همین باور گذاشت

خواست تا آینده‌ی عشاق را تضمین کند
دست ما را شاه در دست علی اکبر گذاشت


قاب لبخند نبی افتاد و تکه‌تکه شد
ثم مرکب پا روی تصویر پیغمبر گذاشت

داشت بالای سر شَه‌زاده جان می‌داد شاه
زینب آمد بین لشگر، دست بر معجر گذاشت

تبر بر دوش می‌آمد به سوی لشکر بت‌ها
خلیل اللهی از نسل علی عالی اعلا

که بود او، کعبه‌ی نور و امید آل پیغمبر
که بود او، زاده‌ی یاسین و طاها سدره و طوبی

تمامش مثل پیغمبر، نگاهش حضرت حیدر
ابهت چون ابوفاضل، صلابت حضرت زهرا 

روان شد پشت پایش، آل عمران ال ابراهیم
به استقبال او رفتند ناس و قدر و اعطینا

رسول الله دیگر بود یا پور ابی‌طالب
که می‌جنگید آن سان در میان لشکر اعدا

عطش آه از عطش، آتش به جان پهلوان میزد
به سوی خیمه‌ها برگشت زیر سایه‌ی بابا

امام عمری امانت‌دار احمد بود و با بوسه
به کام مصطفی پس داد آن شیر نخستین را

چنان شمشیرها در پیکر او رفت و آمد کرد
که شد هر سوی صحرا تکه‌ای از پیکرش پیدا

چرا شدم حراسون
بچه بزرگ نکردم آسون

پشت گرمیه حرم، پشت به دنیا کرده
سند مرگ مرا داغ تو امضا کرده

قوت یومیه‌ی او، خون جگر بوده فقط
تا پسر را پدری خوش قد و بالا کرده

وای بر عاقبت قوم پیمبر نشناس
که چنین حسن تو را دیده و حاشا کرده

تشنگی تو به من، فرصت بوسیدن داد
بارها چشم من از چشم تو پروا کرده

به من و بی کسی‌ام بعد خودت رحمی کن
رفتن تو پدرت را تک و تنها مرده

خولی پست به زانو زدنم می‌خندد
ناتوانی مرا شمر، تماشا کرده

پدر آمد به یاری‌اش برود
من بمیرم رکاب را گم کرد

دنبال صدای دلبرم افتادم
با سر به کنار اکبرم افتادم

تا پهلوی نیزه خورده‌اش را دیدم
یک لحظه به یاد مادرم افتادم

یا به جایی خبر مرگ پسر را نبرید
یا که بردید به تشریح پدر را نبرید

مثل یک کاغذ نامه بدنش قطع شد
تن تا خورده‌ی تو، پشت مرا تا کرده 

نخ تسبیح تنت پاره که شد پاشیدی 
بند بند بدنت را چه کسی وا کرده

برای روضه‌ی اکبر، بیار امشب دل زار و
باید حتما پدر باشی، بفهمی حال آقا رو

نخ تسبیح و باز کن میون جمعیت بنداز
نمیشه جمع و جورش کرد تنی که ارباً اربا شد

دیگه این بدن نیست، شبیه بدن
تو رو تنها دیدن تو کوچه زدن

تو جمع کردنت کارمون سخت شده
یه دونه عبا و هزار تیکه تن

تا تنها شدی، گیر آوردن تو رو
به سرنیزه‌هاشون، سپردن تو رو

گمونم تبرک می‌خواستن ازت
دیدم با نوک نیزه بردن تو رو

بابا از غمت آه کشیده علی
میبینی که قدش، خمیده علی

می‌چرخوننت عین قربونیا
به هر کی یه تیکه رسیده علی

کاشکی میشد درد تو رو یه ذره کم کنم
چجوری این بدن و یه ذره جمع کنم علی

پاشو ببین قدم خمیده، یه کمم رنگم پریده
حالم رو از اونی بپرس که، جون دادن بچه‌اش رو دیده

پرپرترین بدنه این دشتی
عصای من، سمتی که برگشتی

داغ جوون رمق از پیام برده
دیدی آخر بابات زمین خورده

ارباً اربا بدن و می‌چیدن
به اشکای اربابم خندیدن

نمیدانم چه رخ میداد اگر زینب نمی‌آمد
فقط آنقدر میدانم پسر هم با پدر می‌رفت

اولین بار است عمه بین مردم آمده

حسین

بالای جسم اکبر خود، داد میزد
زینب که آمد کار او را سخت تر کرد

پیش جوانش داشت جان میداد اما
محض حجاب خواهرش، صرف نظر کرد

سایه‌ای خواهر ما را، زن همسایه ندید
مانده حالا وسط اینهمه لشکر چه کنم

از روی این بدن بلند شو
رومو زمین نزن بلند شو

بدم میاد بهت می‌خندن
تو رو به جون من بلند شو

همه زندگی من پسرم بود ولی
نمک زندگی‌ام را به زمین پاشیدند

خواستم جمع کنم زندگی‌ام را از خاک
دسته جمعی به من و زندگی‌ام خندیدند

از روی این بدن بلند شو
روم و زمین نزن بلند شو

گریه نکن، با اشکات مگه زنده میشه
دست بهش نزن، بیشتر پراکنده میشه

فلک دیدی چه خاکی بر سرم شد
علی‌اکبر علی‌اصغرم شد

برایش کوچه وا کردند ای وای
چقد اکبر شبیه مادرم شد

عزیزم مو دلتنگم سی تو اکبر دوباره
به دنیا بعد تو نفرین بباره 

تو رفتی و دل زهرا هزینه 
که ارباً اربانت اینجور نبینه

جماعت، به یه آزرده نخندید
به اونی که بدآورده نخندید

نگفتی تسلیت عیبی نداره 
به اشکای جوون مرده نخندید

به دشت کربلا لیلای محزون
بگفتا با صد 

علی‌اکبر جوان تاجدارم
دمی کن ترک میدان، بیا ای ماه تارم
مرو در چنگ عدوان، دل لیلا مسوزان

دعا مردم که تنهاتر نگردم
عزادار غم اکبر نگردم

کنار جسم تو با خویش گفتم
الهی سوی خیمه برنگردم

نظرات