مهدی اکبری

ساغر و پیمانه می‌خواهد دلم

1105
7
ساغر و پیمانه می‌خواهد دلم
آب سقاخانه می‌خواهد دلم

پر ندارم، دانه می‌خواهد دلم
ناله‌ای مستانه می‌خواهد دلم

سائل اینجا از خماری شد هلاک
کم معطل کن مرا روحی فداک

بین مشت خویش گیسو را ببین
التماس چشم آهو را ببین

گرد و خاک زیر حارو را ببین
باز مسکین امده، رو را ببین

با تو بد کردم ولی باز آمدم
دور این گنبد به پرواز آمدم

لقمه نانی خرج کن آقا شوم
من زمین خوردم کمک کن پا شوم

این در آن در میزنم، مِنا شوم
مثل این نقاره‌ها گویا شوم

آی مردم شاه راهم داده است
زیر گلدسته پناهم داده است

معدن نوری و راهت دور نیست
چشم اسماعیل دیگر کور نیست

جنس دکانم اگر چه جور نیست
کم ز سلمانیه نیشابور نیست

پس قدم بگذار بر چشمان من
حضرت جانان من، سلطان من

زیر گلدسته دم ایوان طلا
آرزوهای دلم شد برملا

روح را دادم به نامی خوش جلا
کربلا یا کربلا یا کربلا

آنچنان که این حرم عاشق کش است
کربلا رفتن هم از مشهد خوش است

یا ضامن آهو مدد...

بنده‌ی عشقم و از هر دو جهان آزادم

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش