نمیره حرف مادرم از یاد

نمیره حرف مادرم از یاد

[ حسین ستوده ]
نمیره حرف مادرم از یاد
می‌گفت گره به زندگیت افتاد
به هیشکی رو نزن برو مشهد
ببند دخیل به پنجره فولاد

اعتقاد و ایمان
دردِ لاعَلاجت هم بیاری میشه درمان
زائرش می‌دونه
گره‌ی عالمو وا می‌کنه دست سلطان

نگو دیره
دستتو فقط امام رضا می‌گیره
به خدا که
کسی دل شکسته از اینجا نمیره

(امام رضا جانم)

****

یه گوشه دم صحنت می‌شینم
که انگاری تو عرش بَرینم
خدا می‌دونه تو حرم تو
خلاصه‌ی بهشتو می‌بینم

به تو دل سپردم
کل خانوادمو زیارتت آوردم
جون تازه دادی
تا یه جرعه آب سقاخونه‌تون‌ و خوردم

زندگیمه
مشهدت پناهِ خانوادگیمه
توی سختی
حرم تو مقصد همیشگیه

امام رضا جانم...

نظرات