تمام عمر من‌و آستان امّ‌بنین

تمام عمر من‌و آستان امّ‌بنین

[ سیدمهدی حسینی ]
(تمام عمر منو آستان امّ‌بنین) ۲
که‌در تمامی عمری میهمان ام‌ّبنین

(هزار دشمنم ار می‌کنند قصد هلاک) ۲
چه‌غم مرا که منم در امان امّ‌بنین

(اگر هزار گره باشدم، خیالی نیست) ۲
فقط همین که بگویم به‌جان امّ‌بنین

بقیع‌و خاک بقیع سرمه‌های مادر هاست
همان غبار که دارد نشان امّ‌بنین

(دعای فاطمه بافاطمه اجابت‌شد) ۲
که گشت خانه‌‌ی او آشیان امّ‌بنین

(چه برکتی‌ست سر سفره‌اش نمی‌دانم) ۲
علی شد از همه دنیا اذان امّ‌بنین

نشسته پنج امامم کنار سفره‌ی او
و خورده‌اند همه آب‌و نان امّ‌بنین

بزرگ دخت قبیله کنیز زینب شد
همین که گشت علی میزبان ام‌ّبنین

(رسیدو خانه‌ی زهرا دوباره مادر دید) ۲
حسین دید به‌سر سایه‌بان امّ‌بنین

رسیدو گیسوی کلثوم شانه‌شد هربار
نوازش نفس مهربان امّ‌بنین

(گرفته‌ است به‌دامن چهار جانش‌را) ۲
هزار شکر که‌آمد به‌خانه امّ‌بنین

ولی چه‌حیف که غم آمد‌و زمانه نوشت
جکر خراش بُوَد داستان امّ‌بنین

(میان غافله خورشیدو ماه او رفتند) ۲
به راه ماند ولی دیده‌گان امّ‌بنین

بشیر آمدو پیغام بی‌کسی آورد
خراب‌شد به‌خدا خانمان امّ‌بنین

برای چهار جوانش نگفت اما گفت
بگو حسین کجاهست جان امّ‌بنین

همین‌که دید شده بی‌حسین افتادو 
به روی خاک نشست آسمان امّ‌بنین

مدینه گفت که ام‌البنین نمی‌شد پیر
گرفت ناله‌ی زینب، توان امّ‌بنین

نه گاهواره رسیدو نه کودکو نه رباب
ولی رسید به‌جایش خزان امّ‌بنین

خمیدو خاک دوعالم به‌روی معجر ریخت
عصا گرفت‌و سیه شد جهان امّ‌بنین

سکینه خورد زمین، وقت داد زینب شد
میان روضه‌ی ابرو کمان امّ‌بنین

عروس سوخته‌ی فاطمه رسید از راه
رباب شد پس از آن روضه‌خوان امّ‌بنین

مدینه دید که‌ بی‌بی چقدر روضه گرفت
چقدر روضه شنید از زبان امّ‌بنین

(حسین دست غریبی به‌روی زانو زد
برای جرعه‌ی آبی به حرمله رو زد) ۲

نظرات