دل که شد خرسند چیز دیگریست

دل که شد خرسند چیز دیگریست

[ محسن عرب‌ خالقی ]
دل که شد خرسند، چیز دیگری است
چهره با لبخند، چیز دیگری است

تا که کام عشق را، شیرین کنی
بوسه‌ی چون قند، چیز دیگری است

من اسیر تاق ابرویم ولی
آنچه دل را کند، چیز دیگری است

نخل تنها هم، ثمر دارد ولی
میوه‌ی پیوند، چیز دیگری است

(نیست فرقی بین فرزندان، ولی
اولین فرزند، چیز دیگری است)۲

علت لبخند ارباب آمده
اولین فرزند ارباب آمده

رود نه، از راه دریا آمده
آسمان نه، عرش اعلا آمده

من نوشتم ماه امشب سرزده 
تو بگو خورشید فردا آمده

طاق کسری هم، به خود لرزید و گفت
باز پیغمبر به دنیا آمده

چون که صد آمد، نود هم پیش ماست
پس بگو امشب، مسیحا امده

(من آمنه نیستم، ولی آوردم
در خانه‌ی تو، دوباره پیغمبر را)۲

شیری که به شیربچه‌ی تو دادم
در چشم تو، زنده میکند حیدر را

هربار که شسته‌ام عبایت را من
بوسیدم تابوت علی اکبر را

برداشت عبا را ز سر شانه و فرمود علی
تابوت تو یک عمر، سر دوش پدر بود

ولدی...

با زانو آمد و به بر کشته‌اش نشست
او را به بر گرفت و ز دل آه برکشید
می‌رفت بلکه بار دگر زنده بینَدَش

احمد و حیدر و زهرا و حسن را دیدم
در عبایم همه‌ی آل عبا را چیدم

می‌رفت بلکه بار دگر زنده بیندش
یا رب مکن امید کسی را تو ناامید

آنکه از نامش، دوا برداشته
نسخه‌ی خود را به جا برداشته

معتقد هستم که خاک کربلا
از مزار او، شفا برداشته

تیر مژگانش، خطا هرگز نکرد
چون کمانش را خدا برداشته

نه فقط حُسنش، حجاز و کوفه را
سرزمین شام را برداشته

در رگ او خون مولا می‌دود
از عموی خود، وفا برداشته

کمتر از یک لشکر آید بر مصاف
دشمن او را هوا برداشته

حُسن دلخواه بنی هاشم رسید
دومین ماه بنی هاشم رسید

ای علمدار علمدار حسین
نیست مدح تو به جز کار حسین

نظرات