دل بارون نمی‌سوزه به آهت

دل بارون نمی‌سوزه به آهت

[ مسعود پیرایش ]
دل بارون نمی‌سوزه به آهت
چقدر زرد و کبوده روی ماهت

دم خیمه می‌مونم چشم به راهت 
برو مادر خدا پشت و پناهت

یکم وا کنم عزیزم چشماتو، رحمی به حالم کن
نشده شیرت بدهم، شیرت کنم، مادر حلالم کن

نخوابیدی، نذاشتی روی هم چند روز چشماتو 
تا برگردی مرتب می‌کنم رخت و لباساتو

عزیزم لالایی (۴)

دعا کردم صحیح و سالم از میدون بیایی

لالایی(۴)

چقدر موسر شده چشم‌های بابا
می‌لرزدچرا پس پاهای بابا
چرا پنهانی زیر عبای بابا
شاید خوابید روی دست‌های بابا

دارم با دلهره می‌بینم از این‌جا تو میدونو
چی تو دست بابات می‌پاشد آسمون رو
نمی‌دونم چرا بابات مسیر رو اشتباه می‌ره
بگو برگرد خیمه، داره پشت خیمه ها می‌ره

عزیزم لالایی (۴)

از این به بعد بجای بغلم، رو نیزه‌هایی

عزیزم لالی (۴)

نظرات