تو خیمه هنوز من سر لشگرتم بیتابِ لبِ خشکِ اصغرتم من خواهرتم، جایِ مادرتم ادامه داده هستیِ تو زنده بودنم رو ادامه میدی با نگات نفس کشیدنم رو با تیغ ابروهات ببر رگایِ گردنم رو کسی نمیشنوه صدایِ مُردنم رو گلام چشم به راه تو خیمه موندن نزن دستِ رد به سینۀ من (تو خیمه هنوز، من سر لشگرتم بیتابِ لبِ خشکِ اصغرتم من خواهرتم، جای مادرتم)2 *** یادت میآد چه روزگاری بود جوونیامون داداش حسن همش و أن یکاد میخوند برامون حالا رسیده وقت عاشقی بچههامون و أن یکاد بخون که راهی شن به میدون میسوزه دلم یا رب یا ربِ تو میسوزه برا خشکیِ لبِ تو جانا بپذیر، سهمی زینبِ تو دو تا دسته گل برات اوردم عشقِ من، من هنوز نمردم (تو خیمه هنوز، من سر لشگرتم بیتابِ لبِ خشکِ اصغرتم من خواهرتم، جایِ مادرتم)2 *** ما با تو اومدیم که آخرش برات بمیریم فقط تویی امیر و ما فداییِ امیریم ما اومدیم و دستِ خالی از درت نمیریم باید تقاصِ خونِ اکبر و بگیریم من دخترِ شاهِ خیبر شکنم من آیینه زهرا و حسنم اون کس که برا تو میمیره منم اذن بده که حقمو بگیرم اشاره کن خودم برات بمیرم (تو خیمه هنوز، من سر لشگرتم بیتابِ لبِ خشکِ اصغرتم من خواهرتم، جای مادرتم)2 ***