به سمت گودال از خیمه دویدم من شمر جلوتر بود دیر رسیدم من شر تو دعوا بود نعره کشیدم من سر تو رو برردن دیر رسیدم من خستگی از بدنت میریزه داره نیزه از تنت میریزه مگه گودال چه قدر جا داره یه سپاه داره میریزه (مظلوم ای حسین جان، مظلوم ای حسین جان) در آن کشا کش ها پیراهن خونی عبا و عمامه میان جنجال رفت درآن شلوغی ها برای انگشتر ساربانم کشتند مرید و خوشحالند گرد و خاک از سپرت میریزه العطش از جگرت میریزه
بی نظیر