
خدایی نامرده اونی که با نیزه آقا راه گلوتو سد کرده یا اونی که پیش زینب جسم تو رو لگد کرده خدایی بد کرده یکی عصا میزد یکی دیگه به صورتت آقا با کف پا میزد یه مادری هم گوشهی گودال تو رو صدا میزد تو رو صدا میزد سرتو میبُردن پیرهنی که بود دست بافتهی مادرو میبردن میون خیمه خلخالای دخترو میبردن سرتو میبُردن شبیه کابوسه اونی که آتیش میزنه ما رو روضهی ناموسه جلو نامحرما زینب رگاتو میبوسه اذیت و آزار منی که سایهمو هیچکس هم ندیده بود یک بار حالا دارم میرم با نامردا تو کوچه و بازار خیلی کتک خورده خدایی اشکای رباب اشک ما رو در آورده دیده یکی موقع غارت گهواره رو برده سرو برد خنجرو برد چشم دلش سیر نشد هدیهی مادرو برد چشم دلش سیر نشد از حرم معجرو برد چشم دلش سیر نشد چشم دلش سیر نشد دوباره اومد پیاده رفت از گودال سواره اومد حوالی غروب میون خیمهی تو برای غارت یه گوشواره اومد (یا حسین، یا حسین) 2 ای امون این ساربون با دست خالی نرفت از دل دریای خون با دست خالی نرفت آخرش این شمر دون با دست خالی نرفت با دست خالی نرفت و شر به پا کرد سر تو رو پیش زینبت جدا کرد دم غروبی جلو چشم رقیّه تن پر از نیزهی تو رو رها کرد (یا حسین، یا حسین) 2