وصیت مادرمون بود

وصیت مادرمون بود

[ کربلایی نریمان پناهی ]
وصیت مادرمون بود،
نیمه‌شبا یه ظرف آب پیشت بذارم

افتاده بودی تَهِ گودال
حتی نشد یه قطره آب برات بیارم

وصیت مادرمون بود
موقع رفتنت ببوسم زیر گلوتو

نشد تو رو بغل بگیرم
تو قتلگاه برات بمیرم برادر من

گرگای وحشی بیابون
کشیدنت به خاک و در خون مقابل من

عَبای پیغمبرو بردن
النگوی دخترو بردن برادر من

وای حسین وای حسین

نه مُهلت که پیراهن تو ببویم
نه فرصت که در ماتم تو بگریم
حسین من

برادر جان بی تو در دل صحرا
شده تنها خواهرت گل زهرا
حسین من

تنت بی‌سر مانده در دل صحرا
سرت گشته روی نیزه اعدا
حسین من

برادر جان بی تو در دل صحرا
شده تنها خواهرت گل زهرا
حسین من

خداحافظ ای برادر زینب
به خون غلطان در برابر زینب
خدا از این غم چه چاره کنم

حسین وای وای وای
وای حسین وای حسین

وای زینب زینب زینب
حسین آقام آقام آقام آقام

سر تو نقشِ فلک، نقشِ بیابون بدنت
کشته ما رو بوی آب، قربونِ زخم دهنت

بهتره باد بِوَزه فقط به قصد تن تو
بهتر از خاک مگه هست تا بشه پیراهن تو

عالمو بی‌قرار کنم خیمه‌هاتو چی کار کنم
خودم پناهِ عالمم کدوم طرف فرار کنم

کشته‌ی کربلا حسین
خسته‌ی نیزه‌ها حسین

نمی‌شد حداقل طبق شَریعت بُکشن
مگه می‌شه کسی رو این همه ساعت بکشن

بهتره پا نکشی این همه غوغا نکنی
اگه می‌خواهی پامو به مَقتل خون وا نکنی

وقت جدا شدن که نیست
رفتی و دست من که نیست
اشاره می‌کنی نیا قتلگاه جای زن که نیست

کشته‌ی کربلا حسین
خسته‌ی نیزه‌ها حسین

من نذاشتم که بره زحمتای پدر هدر
تاری از موی منو حتی ببینه یه نفر

کو اباالفضل که بیاد دردمو درمون بکنه
بره از خیمه‌ی من خولی رو بیرون بکنه

از این معرکه دست بکش
نکش منو نفس بکش
فقط یه دادِ غیرتی سر شمر و شَبَث بِکش

کشته‌ی کربلا حسین
خسته‌ی نیزه‌ها حسین

عالمو بی‌قرار کنم خیمه‌هاتو چی کار کنم
خودم پناهِ عالمم کدوم طرف فرار کنم

کشته‌ی کربلا حسین
خسته‌ی نیزه‌ها حسین

نظرات