برادر نگو؛ بگو سایه‌ی سر

برادر نگو؛ بگو سایه‌ی سر

[ حاج محمود کریمی ]
برادر نگو؛ بگو سایه‌ی سر
یه‌لحظه تماشای خنده‌ش با دنیا برابر
برادر؛ برادر؛ برادر؛ برادر

شبیه حسینم که دلواپسم بود
امیر دو دنیا که تنها کسم بود

ازم دور بود و شبم، تیره می‌شد؛ چشام تار می‌شد
غم یه‌ جهان رووی قلبم، تلنبار می‌شد

یه‌خواهر که می‌گفت
توو گوشم هزاردفعه تکرار می‌شد

الان چندروزه که حالم همینه
الان چندروزه که نیزه‌نشینه

چشام کاسه‌ی خونه امّا نذاشتم کسی گریه‌هامو ببینه
توو این حال، سنگ صبورم، یه ام‌ّالبنینه

نظرات