نشسته‌ام تا از آسمان، رحمتی ببارد

نشسته‌ام تا از آسمان، رحمتی ببارد

[ حاج محمود کریمی ]
نشسته‌ام تا از آسمان، رحمتی ببارد
غزل بگویم به عشق زینب
هوایی‌ام در هوای عشقش
روانه‌ام تا دمشق زینب
به‌جای ورد شبانه، استاد من
به من داده مشق زینب
من و نگاه گدانوازش؛ من و دعاهای کارسازش
امّیدوارم نفس بگیرم از آن نفس‌های چاره‌سازش
فرشته‌های مقرّبند مات گریه‌ها و
حضور قلب سر نمازش
به جان عبّاس سرفرازش، یکی‌شدن با حسین بوده همه‌نیازش
حساب، زینب؛ کتاب زینب؛ امّید قلب خراب، زینب
جلالت بوتراب، زینب؛ علی به پشت نقاب، زینب
طلایه‌دار عفاف و عصمت؛ نگاه‌دار حجاب، زینب
در آسمان حیا و عفّت، همه‌ ستاره؛ فراتر از آفتاب، زینب
در آسمان شرف، تمام یلان عالم، شکسته‌بال و عقاب، زینب
امّیدوارم که از تب آتشین عشقش
عطا نماید به من دم بی‌حساب، زینب
بود به دست بقیّة‌الله نگین حسین و رکاب، زینب
دوام، زینب؛ قوام، زینب؛ قعود، زینب؛ قیام، زینب
سلیمه، زینب؛ سلام، زینب؛ کریمه، زینب؛ کرام، زینب
کلیمه، زینب؛ کلام، زینب
تمام قدّوسیان، هلاکش؛ ملائکه، مست و سینه‌چاکش
فتاده لاهوتیان به خاکش؛ قسم به روح بلند و پاکش
نمی‌روم از درش به جایی؛ نمی‌کنم از حسین او دل
ندارد از دام او دل من، سر رهایی
ندارم اصلاً به‌غیر دست گره‌گشایش به این و آن، هیچ اعتنایی
قسم به نور نگاه زینب؛ به آه زینب؛ به ماه زینب؛ به راه زینب
قسم به قربانیان راهش؛ فداییان سپاه زینب
که عرش و فرش و همه‌عوالم، نشسته‌اند زیر سایه‌سار پناه زینب
دلی که شد بی‌قرار زینب، رسد به دیدار یار زینب
قرار گیرد در آستان نگار زینب
دلی که در او ولای مولا، تب حسین و غم حسن نیست
گرفته از او کناره زینب
قیامتی می‌شود قیامت، اگر به عزم شفاعت از
سینه‌چاک‌های حسین زهرا، کنار صدّیقه‌ی شهیده
اگر بیاید سواره، زینب
شرف؛ حیا؛ صبر و استقامت
دعا و ذکر و نماز و روزه؛ عزا و روضه؛ کرم؛ عطا؛ در مدار زینب
علی‌ست خورشید و ماه، زهرا؛ ستاره، زینب
و این بیان بقیّة‌الله اعظم است که
بود برای گشایش از کار عاشقان راه چاره، زینب
زده به کاخ ستمگران زمانه‌ی خود، شراره زینب
دوجمله روضه بخوانم و جان‌سپارم از غم
کنار حلقوم پاره پاره، چه‌کرده با قلب پاره، زینب
چگونه و با چه حال زاری، تن شریف امام خود را
به‌روی صحرا نموده عریان، نظاره زینب

نظرات