ای همهی نور عشق تاب و تب و شور عشق ای سند عاشقی صاحب منشور عشق با دم زهراییات جلوهی مولاییات خوب مرا بردهای در وسط تور عشق از تب تو آتشم نعرهی زینب کشم زینبیام زینبی کور توام؛ کور عشق آه! مگیری نظر یا که دو چشمان تر از من آشفتهدل از من مخمور عشق سورهی مریم تویی عشق مجسّم تویی روضهی اعظم تویی جلوهی مستور عشق آه از آن ساعتی! که با دل داغدار خستهی خسته شدی بر سر ناقه، سوار