السلام علیک یا ابا عبدلله

السلام علیک یا ابا عبدلله

[ سید امیر حسینی ]
خادِمِ اهلِ بیت در عُمرَش
فَخر باید به خِدمتَش بکند

مثلِ مادربزرگِ خانه‌ی ما
که خداوند رحمتَش بکُند

پیرِ‌زن سال‌های آخرِ عُمر
سخت دل‌بَسته شد به خاموشی

چیز های کَمی به خاطر داشت
مبتلا بود به فراموشی

روزی از روز‌ها به او گفتم
گر چه خو کرده‌ای به بیماری

نام‌های ائمه را مادر
این اواخر به خاطرَت داری؟

گفتم: اوَّل؟درست گفت: عَلی
پاسخِ دومین سوال، حَسَن

سومی را نگفته، گفت: حُسِین
آن که در کربلا نداشت کفَن

گفتمَش: چهارمین؟ و ساکت شد
گفت: مادر بِبخش یادَم نیست

تا همین جاش یادِ من مانده است
مشکل از دین و اعتقادَم نیست

گفتمَش: آمدیم و از تو کسی،
این سوالات را شَفاهی کرد

دور از جانِ تو، مَلَک در قبر
گر بپرسد چه کار خواهی کرد؟

گرچه حرفم مِزاح بود امّا
اشکِ او رویِ گونه‌اش افتاد

(گفت: من رفته است از یادَم
او که من را نمی‌بَرَد از یاد)۲

نظرات