محمدحسین پویانفر

از جگر سوختگان

2465
32
از جگر سوختگان آه شرر بار ببین
خیز از طوس و بیا حال مرا زار ببین

کاش میشد که دلِ سیر تماشات کنم
یارِ گم‌گشته تو برگردی و پیدات کنم

چقدر کوه و کمر را پیِ تو آمده‌ام
به تمنای رُخت ناله‌ی حجران زده‌ام

چند ماه است که آوارگی اقبال من است
چادر خاکیِ من شاهد احوال من است
***
منِ معصومه کجا رنج بیابان گردی
کاش یک بار به این خسته نظر می‌کردی

خبری باد صبا از تو نیاورد آخر
دست تقدیر مرا راهی قم کرد آخر

پی تکریم منِ پرده نشینِ بد حال
سر به زیر آمده بودند همه استقبال

سر هر کوچه که رفتیم سلامم کردند
مصل پروانه همه دور و برم می‌گردند

دور بودم همه جا از نظر بیگانه
خانه‌ام خانه‌ی نور است نه یک ویرانه

گریه کردیم ولی عین مناجات فقط
کوچه رفتیم ولی کوچه‌ی سادات فقط

کاش بودی که ببینی چقدر تب کردم
من در این شهر فقط گریه به زینب کردم

کاش میشد بنویسند دروغ است دروغ
رفتن عمه‌ی ما بر سر بازار شلوغ

چه کسی داشت گمان از سر ایوان بلند
عده‌ای بی سر و پا سنگ به زینب بزنند

فکر کن دور نوامیس خدا معرکه بود
فکر کن چادر ناموس خدا دست که بود

(زینب و کوچه و بازار خدا رحم کند
زینب و مجلس اغیار خدا رحم کند)

(عیال پیر خرباتیان خرابه نشین شد
چراکه حال خراباتیان خراب نباشد)
***
نه تو اسارت دیده‌ای نه من اسارت
نه تو جسارت دیده‌ای نه من جسارت

نه تو به غارت رفته‌ای نه من به غارت
پس جان ما قربان آن خواهر برادر

(تو کس و کار منی، شمر جلو دار شده
با سرت راهنمای من و طفلان شده)

(تو همین ظهر خداحافظی از من کردی
وقت مغرب نشده رملِ بیابان شده‌‌ای)

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش