آیینه چشم میکندم
2392
3
- ذاکر: حنیف طاهری
- سبک: واحد
- موضوع: امام هادی (ع)
- مناسبت: شهادت امام هادی علیه السلام
- سال: 1397
آیینه چشم میکندم سیر حالتان
حیرانم از روایت فعل محالتان
مظلومی آنقدر که ندارند اتفاق
حتّی مورخان به سر سن و سالتان
از میوههای علم شما سیر میشویم
حتّی اگر به ما برسد سیب کالتان
نفرین به ما اگر به تمنای روشنی
بیرون بیاوریم سر از زیر بالتان
ابن الرضای دومی و سجده میکنیم
بر آفتاب مشرقی بی زوالتان
هرکس که سائل کرمت شد کریم شد
کوچک شد آنکه پیش تو عبدالعظیم شد
احسان خانوادهتان از قدیم بود
آنقدر روی بام شما یاکریم بود
راه تو را نیاز به خدمت گذار نیست
پرده نگاه دار سرایت نسیم بود
ای آسمان چه شد که شدی هم نشین خاک
وقتی خدای عزّوَجَلّت ندیم بود
ای آنکه چوب دستی بازی کودکیت
مثل عصای معجزههای کلیم بود
بیراهه بود راه بدون هدایتت
تنها صراط نور شما مستقیم بود
نام تو جلوه ایست از اسما پنجتن
هم گشتهای امام علی هم ابالحسن
وقتش شده که باز به سجاده رو کنید
وقتش رسیده با خودتان گفت و گو کنید
وقتش رسیده است که در چنته قنوت
کار شفاعت همه را باز رو کنید
باید حصیر ساده بیآبروی را
جا زیر پای داده و با آبرو کنید
گیرم که آب سرد نیاورد خادمت
باید به آب گرم بهشتی وضو کنید
باید که باز زخم و جراحات شیعه را
با دست مرحمتگر مرهم رفو کنید
امشب دوباره سمت خدا ساده میروید
از جاده حصیری سجاده میروید
آقا از اینکه اینهمه تنها شدی ببخش
از اینکه خرج مردم دنیا شدی ببخش
مظلومی مقام تو تقصیر دشمن است
اما غریب بین احبا شدی ببخش
تا قبل از این برای تو کاری نکردهایم
مظلوم بیوفا شدن ما شدی ببخش
تقصیر ماست حرمتتان را شکستهاند
زخمی بیتفاوتی ما شدی ببخش
حالا برای پرزدنت گریه میکنیم
هی در ازای پرزدنت گریه میکنیم
شاعر: حسین رستمی
Mohjat.net
حیرانم از روایت فعل محالتان
مظلومی آنقدر که ندارند اتفاق
حتّی مورخان به سر سن و سالتان
از میوههای علم شما سیر میشویم
حتّی اگر به ما برسد سیب کالتان
نفرین به ما اگر به تمنای روشنی
بیرون بیاوریم سر از زیر بالتان
ابن الرضای دومی و سجده میکنیم
بر آفتاب مشرقی بی زوالتان
هرکس که سائل کرمت شد کریم شد
کوچک شد آنکه پیش تو عبدالعظیم شد
احسان خانوادهتان از قدیم بود
آنقدر روی بام شما یاکریم بود
راه تو را نیاز به خدمت گذار نیست
پرده نگاه دار سرایت نسیم بود
ای آسمان چه شد که شدی هم نشین خاک
وقتی خدای عزّوَجَلّت ندیم بود
ای آنکه چوب دستی بازی کودکیت
مثل عصای معجزههای کلیم بود
بیراهه بود راه بدون هدایتت
تنها صراط نور شما مستقیم بود
نام تو جلوه ایست از اسما پنجتن
هم گشتهای امام علی هم ابالحسن
وقتش شده که باز به سجاده رو کنید
وقتش رسیده با خودتان گفت و گو کنید
وقتش رسیده است که در چنته قنوت
کار شفاعت همه را باز رو کنید
باید حصیر ساده بیآبروی را
جا زیر پای داده و با آبرو کنید
گیرم که آب سرد نیاورد خادمت
باید به آب گرم بهشتی وضو کنید
باید که باز زخم و جراحات شیعه را
با دست مرحمتگر مرهم رفو کنید
امشب دوباره سمت خدا ساده میروید
از جاده حصیری سجاده میروید
آقا از اینکه اینهمه تنها شدی ببخش
از اینکه خرج مردم دنیا شدی ببخش
مظلومی مقام تو تقصیر دشمن است
اما غریب بین احبا شدی ببخش
تا قبل از این برای تو کاری نکردهایم
مظلوم بیوفا شدن ما شدی ببخش
تقصیر ماست حرمتتان را شکستهاند
زخمی بیتفاوتی ما شدی ببخش
حالا برای پرزدنت گریه میکنیم
هی در ازای پرزدنت گریه میکنیم
شاعر: حسین رستمی
Mohjat.net
نظرات
نظری وجود ندارد !