گرهام را بده در دست علی اصغر او آنکه با اشک خودش رود پرآبم کرده غنچهی خشک تلنگر بخورد، میریزد حنجر پارهی او آه مذابم کرده آب که بود، چرا تیر به خوردش دادند حرمله، سوختهی طفل ربابم کرده