قول میدم اگه ورق برگرده و علی نبينه

قول میدم اگه ورق برگرده و علی نبينه

[ علی پورکاوه ]
قول میدم اگه ورق برگرده و علی نبينه
جوری لالایی بخونم حرمله گریه اش بگیره

تلاش کردم
حسین ازت بشنوه بابایی

خواب دیدم بغلش کردم و شیرش دادم
چشم وا کردمو دیدم بغلم خالی بود

سرش بالای نیزه تاب می‌خورد
بمیرم نیزه دارش آب می‌خورد

بر روی دامانم بخواب
آتش مزن جانم رباب

خیمه به خیمه گشته ام
در کربلا دنبال آب

لای لای علی
لای لای علی

دادن تو را دست پدر
خواندم دعا با چشم تر

گفت حسین این بچه را
آهسته آهسته ببر

لای لای علی
لای لای علی

آمد صدای هلهله
آتش بگیری حرمله

آمد صدای تیر تو
بر گوشم از این فاصله

لای لای علی
لای لای علی

****

اگر دفنش کنم زینب بدون این غصه یک رازه
نمیریزم به رویش خاک آخه چشماش هنوز بازه

خواهرت دست به روی کمر داره
از کیودی تن خبر داره

رباب از رو تجربه بهش میگفت قبرشو عمیق بکن
خطر داره

حسین

نظرات

جواد اکبریجواد اکبری

سلام عالی حاجی علی پور کاوه من گریه کردم 🥹🥹🥹🥹🥹

خیلی عالی است فقد متن هارو همین جا بفرستین خیلی عالی میشه