
چه می خواهد لب تشنه به غیر از لطف بارانی چه میخواهد شکسته دل به غیر از چشم گریانی اگر تا شام میخندی اگر تا صبح میخوابی تو از مردن چه میفهمی از برزخ چه میدانی اگر آشفتهات کردهاند یعنی تو لایق وصلی به او نزدیکتر هستی زمانی که پریشانی خلاصه بار باید بست یا امروز یا فردا مده از کف مجال این دو روزی را که مهمانی منو پروانه در آغوش هم تا صبح میسوزیم که با این سوختن روشن شود کُنج شبستانی مرا هر وقت میدیدی گریبان پاره میدیدی از اول نیز میآمد به من پاره گریبانی به دامان تو دست انداختم شاید که این دفعه بگیرد دامنت دستی از این آلوده دامانی اگرچه گریهی هجران شکسته میکند ما را ولی از آب پیشانیست بهتر چین پیشانی به لطف گریه کار طفل بهتر راه میافتد چه بهتر بیشتر از دیگران ما را بگریانی گرههائیست در عالم که بی تو وا نخواهد شد نمیآید به کار این گرهها هیچ دندانی دگر فرقی ندارد جمعه و شنبه، فقط برگرد گرفتاریم ما از دست این هجران طولانی پشیمان میشود آنکه برای تو نمیمیرد چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی در باغ شهادت را به آه نیمه شب وا کن اگر خون جگرخوردی تو هم جزو شهیدانی ******* خبر داری تو که رفتی به کوچهگردی افتادم به من از تو فقط هجران رسید آن هم چه هجرانی همه با دامن آتش گرفته رو به گودالند عجب شام غریبانی عجب شام غریبانی سر پیراهن تو گریهی ما را درآوردند میان این همه کشته چرا تنها تو عریانی ******* ای کاش ماجرای بیابان دروغ بود این حرفهای مرثیه خوانان دروغ بود ای کاش این روایت پرغم سند نداشت در نیزهها نشاندن قران دروغ بود ای کاش گرگ تاخته بر یوسف حجاز مانند گرگ قصهی کنعان دروغ بود ******* با صدای روضه خوان رفتم به جایی سوخته روضه خوان میخواند اما با صدایی سوخته باز هم شرمنده در دستم ندارم بیشتر واژههای آتشین زلف رهایی سوخته حرف سنگین است سنگین روضه خوان سربسته گفت کاش کوچکتر نبود از تیر، نایی سوخته گفت میبینم یکی افتاده عریان بعد گفت کودکانی ماندهاند و خیمههایی سوخته کاش میشد کور بودیم و نمیدیدیم که دختری با گیسوان و دست و پایی سوخته آخر کار است و باید ذکر یا زهرا گرفت عطر زهرا میوزد از کربلایی سوخته ******* تاراج الین اوزاتدیلار، سکهی رایجه هی یادیما دوشور منیم، حسین کِچَن گیجه واردی اورکده سوزلریم بابالحوائجه عباسه وِر خبر، بو گیجه عالمی دینن نیه خوشلامیشان کنار علقمی یالقیز قالیب باجین، تک باشا نینهسین دِه اکبرین دوروب منه کمکلیک ایلهسین مصیبتینن ییغدیم چولدن بو اولدوزلاری ربابینن دفن ایتدیخ قارداش اولن قیزلاری گلیلیگیم واردی گونه بلوطلارا یله غارتده گوردوم بشیگین توشوب اَلدن اَله فکر ایلمزدیم که اولا آخریمیز بیله باشدان سنین یادین آتمامیشام بالا گور گلبیلسن گلگینن ای یاتمامیشام بالا سینمه سوت گلیپ، گوزدیورم سنی گلماغوا داریخمیشام سال یادووا منی فکر ایلمه که آنان سنّن علی جان دویدی فلک دیرناغون ردِّین سینهمون اوسته سالدی ******** آلتی آیدا بو اوچ گون اوچ گیجه سالدی جانیمی آیری بیر حالا آتش خیالونده یانمیشام آز قالوب منیمده کولوم چیخا گوزلرین آخاندا نه چکمیشم بیر خدا بیلور بیرده سن بالا عمریدن گیچیر دم به دم نفس سینمه گلور غم قوشا قوشا حرمله اوخِی بیر گلیدی کاش عُمرومی وِیرِیدی اوغول باشا ای آناسینی چوللره سالان گور نِجَه چیخیبدیر الیم بوشا