
کرببلا بیتاب هجران است در همه جا آوای قرآن است یارب این آخرین شب نواده پیمبر است چشم زینب زِ اضطراب زِ جانب برادر است وای وای وای شده شب آخر، توسل به ساحت مادر وای وای وای حسین حسین جانم... طفل رباب در خیمه غرق خواب تشنه ولی میبیند خواب آب فردا با تیر حرمله سرش به تن جدا شود شاید قنداقه بیسرش به شعلهها رها شود وای وای وای امان از این صحرا چه آتیشی اینجا شود به پا فردا وای وای وای حسین حسین جانم منتظر باباها، شمشیرند منتظر دخترها، زنجیرند امشب بابا رقیه را نشانده است به زانویش فردا سر پنجه میکشد سنان و شمر به گیسویش وای وای وای اگر سحر آید خوشی به سر آید به نیزه سر آید وای وای وای حسین حسین جانم...