
ای نگاهِ تو، آرامشِ من استجابت کن این، خواهشِ من ای که آرامِ جانی میشودِ میتوانی تا سحر، در کنارم بمانی با لبِ تشنه، قرآنم بخوانی پیشِ چشمِ مضطرم باش آخرین شب، در بَرم باش (وای حسینم)2 *** بسته بر جانِ تو، جانِ زینب گشته آشفته، سامانِ زینب سوی تو، دلبرِ من خیره چشمِ تَرِ من کم شود، سایهات از سرِ من میرود از سرم، معجرِ من امشب اینجا، پیشِ زینب عصرِ فردا، زیرِ مَرکَب (وای حسینم)2 *** خواهری، روی زانوی اکبر میزند، شانه گیسوی اکبر مادری، با دلِ زار پای گهواره بیدار بر لبش، تا سحر، دارد انگار التماسِ دعا، از علمدار از جدائی، شکوه دارم بی قرارِ بی قرارم (وای حسینم)2 ***