پاشو جون رقیه چشمت زدن پهلوون رقیه

پاشو جون رقیه چشمت زدن پهلوون رقیه

[ سید محمدرضا نوشه‌ور ]
پاشو جون رقیه
چشمت زدن پهلوون رقیه
چشماتو واکن عباس
تو خیمه چشماش گریونه رقیه

دیدم جسمت در هم شد
بالا سرت داداش کمرم خم شد
چقدر سرنیزه خوردی
که شکل صورتت واسم مبهم شد

حرم بعد از تو تنهاس
وصیت بابام یادته عباس
توی لشکر دشمن
حرف از اسیریِ زینب کبراس

ادرک اخاتو وقتی شنیدم
خودمو تا علقمه کشیدم
افتادم یاد غربت زینب
وقتی که وضع جسمت رو دیدم

واویلا واویلا علی الحرم(۲)

رنگ من پریده
اینکه تو دوباره بیای به خیمه دیگه بعیده
دلهره گرفتم
جای دخترای علی مگه مجلس یزیده

خاطرت عزیزه
اما بعد تو خاک بی کسی رو سرم می‌ریزه
می‌شنوی صدا رو
می‌شنوی از الان تو جمعشون صحبت از کنیزه

چشمت روشن، جای ما مگه بزم شرابه 
وقتی نیستی، دور دست هممون طنابه

عباس جیب المای لسکینه(۲)

روی لبم واویلا، کسی ندیده توی دنیا
 که با لبای تشنه سقا، بمیره در کنار دریا

یار و علمدار من منو نزاری تنها ای کاش
به فکر غصه‌های من باش یه کاری کن غریبم دادش

پاشو ببین ای سقا که حرمله سه شعبه داره
میشه رباب دیگه آواره، میره رو نی سر شیر خواره

پاشو ببین ای سقا چه نقشه‌ها دارن این لشگر
میان به پشت خیمه آخر، برای نبش قبر اصغر

اباالفضل (۲)

نظرات