
اذا زلزلت الارض، میکوبه علم بر روی زمین عجب شیر نترسی، کردی تربیت یا امالبنین تو چشمایِ اباالفضل، غیرت رو ببین شمشیر میزنه مثل امیرمؤمنین ابالفضل، ابالفضل... ای بنازم شمایلت غوغا تو قلبِ مردم میکنه هرکس به تمثالت خیره میشه فوراً دست و پاشو گم میکنه ای بنازم فضائلِت عقل از سرِ یک دنیا میبره ارمنیها میگن با اعتقاد اسمت پناهِ اول، آخره دینِ من عباس، علناً عباس رویِ قلبِ من مهرِ خودت رو بزن عباس نه فقط ما که تو کلیسا هم به چشات غیرِ معجزه نمیگن عباس یا عباس، یا سیدی... عجب خطبهای خوندی رویِ کعبه با صوتِ حیدری تو شمشیر نمیخوای که با اخمِ چشات زهره میدی نشون دادی تو صفین یکتنه خودت صدتا لشکری آخ رقیه داره چه عمویِ محشری ابالفضل، ابالفضل... تو که تو سیزده سالگی میری صفی و توفان میکنی به اون عالم گفتن تو با چشات کلِ دنیا رو سلمان میکنی تو که بابالحوائجی جونِ رقیه اشکامو ببین آرزو دارم قابِ روح بشم روبرویِ بابِ امالبنین قمرا عباس، به خدا عباس به شما غبطه میخورن شهدا عباس نفست گیرا، علمت بالا مرده رو زنده میکنه دمِ یا عباس یا عباس، یا سیدی...