هر کس دلش زِ مِهر و ولای تو عاری است هر لحظهاش بدون تو بیبند و باری است ما جار میزنیم که آقایمان تویی شیخ الائمه نوکریت افتخاری است خاک رَهت به منزلهی آبِ زندگیست صد سلسبیل زیر قدمهات جاری است ثبت است بر جریدهی عالم دوام ما عشق شما مسبب این ماندگاری است اوقات خوش کنار بزرگان به سَر شَود از برکت وجود تو خوش روزگاری است مکتب به پا نمودهای علامه ساختی شاگردیِ کلاس تو آموزگاری است گنجینهی حدیث و روایاتِ صادقی دشمن زِ تیغ تیز کلامت فراری است صحن شما به زاویهی عرش، قائم است دیوارهای بُقعهات آیینهکاری است آقا همین که فاطمه آنجاست دلخوشی دردِ فراقِ مادر و فرزند کاری است بیچاره اصغر است نه بیچارهتر رباب کار رباب بعد علی، آه و زاری است کوچکترین ستارهی زهرا به نیزه خورد اشک عروس فاطمه از بیقراری است کوچکترین صدا مزاحمِ نوزاد میشود ای نیزهدار، این روش بچهداری است ؟ حسین...