هر بار نگاه کردم تو رو دیدم که تا صبح بیداری

هر بار نگاه کردم تو رو دیدم که تا صبح بیداری

[ ابوذر روحی ]
(هربار نگاه کردم تورو
دیدم که تا صبح بیداری)۳ 
چیزی نمیگی ولی من 
مطمئنم که تب داری 

(شبیهِ شمعِ رو به باد
آب شدی زهرایِ علی 
میری و بعدِ رفتنت
سیاهه دنیایِ علی)۲

بلند شو خانوم 
تا دلِ حیدرت یه‌کم بگیره آروم 
دِق می‌کنم من 
(بدون بِری، کارِ علی تمومه خانوم)۲

آینه‌یِ پُر تَرَکَم
 دلخوشیِ علی نرو 
که حتیٰ حرفِ رفتنت
 به هم می‌ریزه خونه رو 

آه از دستِ این دَر
(آه از دلِ حیدر)۲

آه از دلِ حیدر ...

*****

(دَرِ هیچ خونه‌ای رو که
 با لگد نمی‌زنن)۲
زنِ پابه‌ماهو که
 اینقده بد نمی‌زنن

با مردی پیشِ همسرش
اینطوری تا نمی‌کنن
تو خونه‌ای که بچه هست
دعوا به پا نمی‌کنن

هیزم آوردن
 همونایی که نمکِ سُفره‌مو خوردن
حیا نداشتن 
یه چادرِ خونی رویِ دستم گذاشتن 

آی دنیا می‌بینی چقدر 
خورده گره کارِ علی 
آخر سوزوندن دَرو با 
تنها طرفدارِ علی 

آه از دستِ این دَر
(آه از دلِ حیدر)۲

آه از دلِ حیدر ...

وَ تَوَسَّلْنا به چادرِ زهرا ...
وَ اسْتَشْفَعْنا به چادرِ زهرا ...

نظرات