نه سر وسامون دارم نه تاب هجرون دارم

نه سر وسامون دارم نه تاب هجرون دارم

[ حاج مجتبی روشن روان ]
نه سر و سامون دارم
نه تاب هجرون دارم
نشد بیام پابوس تو
حال پریشون دارم

حسین حسین...

برا لبای زخمت
برا چشای زخمت
برا گلوی خونین و
برا صدای زخمت
آه فراوون دارم
چشای گریون دارم

دل منم با زایراست
تو موکبای عاشقاست
علاج بی‌قراری دل شکسته کربلاست

بزار بخونم علنی، تو روضه و سینه زنی
حب الحسین اجننی

حسین من حسین من...

سلام شهید بی سر
سلام غریب مادر
دوباره اومد پیش تو
خسته‌ی خسته خواهر
ستاره‌ی پیغمبر
ای مه پاره پیکر

برا تو و شیرخواره‌ات
برا تن صدپاره‌ات
برا غروب بعد از تو
که خیمه میشد غارت
گریه دمادم کردم 
ناله کشیدم مادر

تو شعله‌های بی کسی 
دویدم و پاهام گرفت 
رو نیزه‌ها صدات زدم
برای تو صدام گرفت
به زیر پا صدات زدم
تو کوچه‌ها صدات زدم
خرابه‌ها صدات زدم
برای تو صدام گرفت

تو ماه شب‌های منی
نغمه‌ی لبهای منی
عالم با زینب می‌خونه
حب الخسین اجننی

حسین من حسین من...

نظرات