(علی موسی الرّضا) مانند مادرت شدهای قد خمیده آقا چرا عبا به سر خود کشیده خون جگر به سینه به اجبار میدهی راهی نرفته تکیه به دیوار میدهی داغ غریبی تو نمک بر جگر زند خواهر نداشتی که برایت به سر زند اینجا مدینه نیست چرا دلخوری شما در کوچههای طوس زمین میخوری چرا مقداری از عبای شما پاره شد ولی نیزه نزد کسی به تو از کینه یا علی اینجا کسی به پیرُهن تو نظر نداشت فکر و خیال گندم ری را به سر نداشت اینجا کسی به غارت انگشترت نرفت چشمی به سمت مقنعهی خواهرت نرفت