
مردم از رو ناقه با صورت زمین خوردم دردم این نیست سر من یه لشکر ریخت آبروم آب مشک حرم بود و آبروم آخر ریخت میخوام که پاشم ولی دست ندارم حلالم کن هر کاری کردم نشد آب بیارم حلالم کن دستام خالی بود روی خاک میدون ولی افتاد مشک پر آب و گرفتم با دندون ولی افتاد تو ندیدی چقدر علقمه غوغا بود تو نبودی ولی مادرت اینجا بود وای ای علمدار حسین... مادر اومد و روی پاهاش گذاشتم سر اگه میبینی اینجوری جون میدم واسه اینه که منم کبودی صورتش رو دیدم یادته گفتی حسن فاطمی شد از اون کوچه حالا میفهمم چرا رد نمیشد از اون کوچه اون قد خم که میگفتی همیشه منم دیدم زخم بازوش دیگه خوب نمیشه منم دیدم سر من هم روی دامن زهرا بود تو نبودی ولی مادرت اینجا بود وای ای علمدار حسین... سقا از خجالت داره آب میشه آقا چون نمیتونه دیگه پاشه از جا میشه خواهش کنم که تو برگردی فکر زینب هم باش شرمندم کردی پریشون عباس پاشو برگرد فکر من نباش تو رو جون عباس پاشو برگرد تو که نباشی حرم بی پناهه پاشو برگرد رقیه ات آقا هنوز چشم به راهه پاشو برگرد یه سپاهی که با نیزه و شمشیرند واسه غارت دارن سمت حرم میرن وای ای علمدار حسین...