
عمود خیمه رو کشیدمو چیزی به غیر غم ندیدمو کنار نهر آب با کامِ خشک دیدم برادرِ شهیدمو میون علقمه به خون نشست منو صدا زد و دلم شکست همین که اومدم بالا سرش دیدم رو خاکه و نداره دست دیدم میرِ سپاهم اسیر شد ندیدی زینب دیدم که بدنش غرق از تیر شد ندیدی زینب کشتن امید اهل حرم رو ندیدی زینب دیدم جای پای مادرم رو ندیدی زینب کس و کارم رفت سپه دارم رفت پناه خیمه علمدارم رفت علمدارم رفت... قدم خمیده شد، تو علقمه اگه بمیرم هم، غمش کمه دیدم با ناله و با زمزمه همش صدا میزد یا فاطمه پاهاشُ رو زمین کشید و رفت دل از برادرش برید و رفت چشمهای نازش رو با تیر زدند منو بالا سرش ندید و رفت دیدم کینهی قوم حسود رو ندیدی زینب دیدم اثر ضرب عمود رو ندیدی زینب دیدم کم شدن پیکرش رو ندیدی زینب دیدم شکاف روی سرش رو ندیدی زینب ببین ماهم رفت، ببین یارم رفت علم افتاد و علمدارم رفت علمدارم رفت...