شکن در شکن ؛ شده یاس گیسوی من، یاسمن ... به تفسیر نور ؛ منم شمع؛ نه! ماه این انجمن .. شبیه علی ؛ به جزء رزم ، استاد فنّ و سخن .. دو تا حیدرم ؛ أنا ابن الحسین ؛ أنا ابن الحسن .. امیری حسین ؛ و نعم الامیری مرا پیرهن ... حسن زادهام ؛ جمل را بههم ریخت بابای من ... برای حسین ؛ منم تحت امر دو تا شیرزن ... عمو کن حلال ؛ که پوشیدهام پیش چشمت کفن ... بیا تیغ تیز ؛ برایت زره ساختم از بدن ... به ازرق بگو ؛ پسرهاش را کشتهام تنبهتن ... سم اسبها ؛ عسل خیز شد، تاخت چون بر بدن ... دو تا حیدرم ؛ أنا ابن الحسین ؛ أنا ابن الحسن .. عمو حسین ...