شبِ فراق تو ای دوست کِی سحر گردد

شبِ فراق تو ای دوست کِی سحر گردد

[ حاج مرتضی طاهری ]
شبِ فراقِ تو ای دوست کِی سحر گردد؟
کِی آفتاب جمال تو جلوه‌گر گردد؟

بیا و از سر کویت به ما نشانی دِه
مخواه عاشقِ دل‌خسته در‌به‌در گردد

در آستانه‌ی حق مانده است دست دعا 
که آن عزیزِ سفر کرده زود برگردد
****
هجوم ناگهان و وای زینب
به سمت کاروان و وای زینب 

تن آقا بدون غسل و کفن و
بدون سایبان و وای زینب

شنیده شد صدای مادری که
نشسته ناتوان و وای زینب

دوباره دست‌هایی را که بستند
دوباره ریسمان و وای زینب

دوباره کربلا غوغا و غوغا
دوباره ساربان و وای زینب

شب و صحرا و آتش، طفل و معجر
امان و الامان و وای زینب

نظرات