شبِ فراقِ تو ای دوست کِی سحر گردد؟ کِی آفتاب جمال تو جلوهگر گردد؟ بیا و از سر کویت به ما نشانی دِه مخواه عاشقِ دلخسته دربهدر گردد در آستانهی حق مانده است دست دعا که آن عزیزِ سفر کرده زود برگردد **** هجوم ناگهان و وای زینب به سمت کاروان و وای زینب تن آقا بدون غسل و کفن و بدون سایبان و وای زینب شنیده شد صدای مادری که نشسته ناتوان و وای زینب دوباره دستهایی را که بستند دوباره ریسمان و وای زینب دوباره کربلا غوغا و غوغا دوباره ساربان و وای زینب شب و صحرا و آتش، طفل و معجر امان و الامان و وای زینب