
رو به جانبِ لشگر برو خداحافظ که نیست چارۀ دیگر برو خداحافظ برو ولی کمی آهستهتر برادر جان چو جان ز پیکر خواهر برو خداحافظ پس از پیمبر و آلش دلم به تو خوش بود عزیزِ جان پیمبر برو خداحافظ برای زیر گلویت امانتی دارم که مانده بوسۀ مادر برو خداحافظ به لشگری که ندارد به غیرِ بُغضِ علی مگو سخن تو زِ حیدر برو خداحافظ بپوش پیروهنِ، دست بافِ مادر را توییو غارتِ پیکر، برو خداحافظ به پایِ مرکبم افتاده نازدانۀ تو امان ز گریۀ دختر برو خداحافظ ولایِ دستِ تو قلبِ صبور زینب شد به حول و قوۀ داور برو خداحافظ قسم به عصمت زهرا، نمیدهم هرگز به خصم یک نخِ معجر، برو خداحافظ ***