خداراشکر دیدم پرچمت را

خداراشکر دیدم پرچمت را

[ روح الله بهمنی ]
خداراشکر دیدم پرچمت را 
سیاهی‌پوش می‌گردم غمت را 

دهان را با گلابِ ناب شستم 
سپس آوردم اسمِ اعظمت را 

حسین‌جان گفتم و با قصد قربت 
بپا کردم دوباره ماتمت را 

همین که گریه‌ام آمد خدا گفت
خریدم قطره‌های شبنمت را

الهی قبل عاشورا بمیرم 
نبینم تا که اعضای کَمَت را 

بیا تا ساربان آن را ندیده 
همین الان درآور خاتمت را 

ای فخر کائنات، لبیک یا حسین
سر منشأ حیات، لبیک یا حسین

ای روح بندگی، آیین زندگی
ای علت حیات لبیک یا حسین

ای رحمت مدام، فیض علی الدوام
ارباب کائنات، لبیک یا حسین

ای حُسن عاقبت، درک محرمت
اوجت ز واجبات، لبیک یا حسین

ای باعث جود و سخا حسین
ای رکن هر صلابت لبیک یا حسین

دل در یم گناه، محتاج یک نگاه
ای کشتیه نجات، لبیک یا حسین

ما بیقرار تو، چشم انتظار تو
در محشر و ممات، لبیک یا حسین

یا حسین

در صحن کربلا، با نای نینوا
کی میشوم فدات، لبیک یا حسین 

بر لب رسیده جان، جانان عاشقان
کی میدهی برات، لبیک یا حسین 

دلم دوباره ای خدا، گرفته از غم حسین
به نعمت تو شاکرم، شده محرم حسین

حسین حسین حسین حسین...

کاش میشد بنویسم که گرفتار شدم
مثل خورشید گرفتار شب تار شدم

مرد این شهرم و به پیرزنی مدیونم
این هم از غربت من بود که ناچار شدم

من نمی‌خواسته‌ام مایه‌ی دلواپسیه
معجر زینب کبری شوم، انگار شدم

تا بدهکاریه خود را به همه پس دادم
به تو اندازه‌ی یک شهر بدهکار شدم

دیدم از مردم این شهر خریدارتری
علت این بود اگر یوسف بازار شدم

من در این خانه، تو در خانه‌ی خولی تازه
با تو همسایه‌ی دیوار به دیوار شدم

کاش میشد بنویسم که کفن برداری
کفنی نیست اگر پیروهنی برداری

نظرات