بودند دیو و دد همه سیراب  می‌مکید

بودند دیو و دد همه سیراب می‌مکید

[ روح الله بهمنی ]
بودند دیو و دد همه سیراب  می‌مکید
حاتم ز قحط آب، سلیمان کربلاست

این کشته‌ی فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون، حسین توست

شب رفت و غصه‌های دلم ناشنیده ماند
این گفتگو به وعده‌ی فردا نمی‌رسد

لطفی که کرده‌ای تو به من مادرم نکرد
ای مهربان‌تر از پدر و مادرم حسین

نظرات