بودند دیو و دد همه سیراب میمکید حاتم ز قحط آب، سلیمان کربلاست این کشتهی فتاده به هامون حسین توست این صید دست و پا زده در خون، حسین توست شب رفت و غصههای دلم ناشنیده ماند این گفتگو به وعدهی فردا نمیرسد لطفی که کردهای تو به من مادرم نکرد ای مهربانتر از پدر و مادرم حسین