(در دلم بنشین که دل را خانهی جان میکنی)۲ با حضورت سینهام را بیت العرفان میکنی همنشینی با تو کار صبح و شامم کاش بود من جدایم کی تو از من ترک احسان میکنی ترسم آخر آرزویت را به قبرستان برم تا به کی ترک مرا ای جان جانان میکنی کاش وقتی که صدایم میزنی یارت شوم ور نه آنچه غیر ما با دیگران آن میکنی ای فدای یا لثارات الحسینت العجل با نسیم انتقام آن روز طوفان میکنی با کلام وحی بر گوشه دلم در میزنی با کف اطعام خود تأويل قرآن میکنی زشتی ما را به زیبایی اخلاقت ببخش آن گذشتی را که هر ساعات و هر آن میکنی عالمی غاقل ز تو اما تو عالم را به لطف بر سر خان ولایت باز مهمان میکنی