
این همه راه دویدم ز پی دلدارم به امیدی که در این دشت برادر دارم تو دعا کن به کنار بدنت جان بدهم فکر همراهی با شمر دهد آزارم یک عبا داشتی و خرج علی اکبر شد با چه از روی زمین جسم تو را بردارم خیز و نگذار که ما را به اسیری ببرند من که از راهی بازار شدن بیزارم ای ساربان ای ساربان آهسته ران آهسته ران تا در قفای کاروان گوید حسینِ من اذان بی قافلهسالارم شمر است جلودارم یک آرزو دارد دلم اکبر ببندد مَحملم قاسم به کف گیرد عَنان ای ساربان آهسته ران بی قافلهسالارم شمر است جلودارم