لب گشود و عقده از دل باز کرد

لب گشود و عقده از دل باز کرد

[ حسین طاهری ]
(لب گشود و عقده از دل باز کرد) ۲
با حسینش راز دل ابراز کرد

کی زدور خردسالی یاورم
یاد داری در کنار مادرم؟

ماه رخسارت زمن دل می ربود
تا برد خوابم نگاهم بر تو بود؟

(یاد داری شامگاهی با حسن
راه پیمودید دوشادوش من؟

غافل از خواهر نگردیدی دمی
تا نباشد گرد من نامحرمی) ۲

حال بین نامحرمان گرد منند
خنده بر زخم درونم می‌زنند

با تن تنها و چشم اشک‌بار
کرده‌ام بر ناقه طفلان را سوار

نیست عباس و علیِّ اکبرت
بین دشمن مانده تنها خواهرت

لطف خود را باز یارم کن حسین
خیز از جا و سوارم کن حسین

نظرات