زینب زینب، زینب زینب... آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند حتماً کنیز و پیرغلامان زینباند در جنَّتُ الحسین، تمام حسینیان هستند غرقِ ناز، که مهمان زینباند زینب زینب، زینب زینب... مرغان خوشصدای بهشتی تمامِشان بیچارهی طنینِ حسینجانِ زینباند هفتاد و چند کشتهی آقای کربلا مردان آسمانیِ گردان زینباند عباس با تمام جلال و اُبهتش بوده غلام حلقه به گوش و رعیتش زینب زینب، زینب زینب... مدیون او کرامتِ صاحب کمالها شد نام او اجازهی پرواز بالها یک شب بدون نافله از عمر او مگذشت این جمله را نوشته خدا در محالها کوریِ چشم خیرهی ابن زیادها زیباست در نگاه ظریفش محالها او مثل مادر و پدرش بیقرینه است شرمنده میشود زِ وصفش مثالها زینب زینب، زینب زینب... کعبه رقیب حُرمت زینب نمیشود عالم حریف هیبت زینب نمیشود دنیا شود شاعرِ او باز هم کم است مکتب نرفته عالِمهی هر دو عالَم است اینان که گفتهاند زِ عیسی مسیحها یک قطره از کرامت زینب نمیشود زینب زینب، زینب زینب... تنها به احترام حسینش اسیر شد هر عاشقی که حضرت زینب نمیشود زینب زینب، زینب زینب... زینب اگر نبود، مُحرّم نداشتیم هیئت نبود، اینهمه آدم نداشتیم باید به سوی عرشِ خدایش سفر کند روی زمین رعایتِ زینب نمیشود