آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شود که گوشهی چشمی به ما کنند (آبروی دو عالم)۳ (شکر خدا زره ز تنت در نیامده)۲ با چنگ گرگ پیراهنت در نیامده میخواستم که باز ببوسم لبت ولی دیدم که تیر از دهنت در نیامده یک دشت اکبر و پدری پیر و یک عبا حتی ز عهدهی کفنات بر نیامده (دارم ز روی خاک جگر جمع میکنم)۲ این چند نیزه از بدنت در نیامده سیدی ماکو مثلک الغریب... **** عمه جانم، عمه جانم، عمه جانِ قد کمانم عمه جانم، عمه جانِ نگرانم رأستو میبرد بالای نیزهها من زار میزنم پایین نیزهها آه ای ستارهی دنباله دار من زخمی ترین سرِ نیزه سوارِ من ای حسین جان... **** (دیدم همه جا بر در و دیوار حریماش)۲ جایی ننوشتهاست گنهکار نیاید پناهِ حرم کجا داری میری بگو برادرم بدرقهی راه تو اشک چشم ترم آهسته تر برو برادرِ مضطرم پناهِ حرم هنوز یادم نرفته رفتنات بمیره خواهرت چقدر غریب کشتنت یه جای سالمم نمونده روی تنت تشنه لب عالمین..