آبُ می‌دید و زو می‌گردیدُ، چشمش پر ز آب

آبُ می‌دید و زو می‌گردیدُ، چشمش پر ز آب

[ حاج منصور ارضی ]
آبُ می‌دید و زو می‌گردیدُ چشمش پر ز آب
یاد بابا کرد و با قبل پر آذر می‌گریست

گر آسیبی دیدُ آن فخر زمن با اشک و آه
عمه‌ها در سلسله وز بهر خواهر می‌گریست

گر توان نوخطی می‌دیدُ آن فخر زمن
از برای خط و خال روی اکبر می‌گریست

گر که طفل شیرُخواری دیدُ دوش مادری
از برای حلق خشک پاک اصغر می‌گریست

نظرات