کربلا آماده باش اومد از راه کاروان

کربلا آماده باش اومد از راه کاروان

[ وحید شکری ]
کربلا آماده باش، اومد از راه کاروان
نزاری سخت بگذره این چند روز
مخصوصاً به عمه جان

عمه جان، با یه دنیا نگرانی رسیده
عمه جان، تا حالا سر بریده ندیده
عمه جان، بی حسین زمده بمونه بعیده

کربلا، هوای زینبو داشته باشیا
کربلا، احترامشو نزاری زیر پا
کربلا، نکشونیش وسط نامحرما

فلک دارد سر آزار زینب۲
نخواهد رونق بازار زینب

امون ای دل امون ای دل کربلا...

کربلا اماده باش، اومد از راه قافله
کاش نیفته به رباب و بچه‌اش
سر و کار حرمله

حرمله، رحمی به بچه‌ی شیرخوار نداره
حرمله، با خودش تیر سه شعبه میاره
حرمله، روز خوش برا رباب نمیزاره

کربلا، به فرات دستور منع اب ندین
کربلا، عروس فاطمه رو عذاب ندین
کربلا، سر بچه‌اشو رو نیزه تاب ندین

رباب هست و خروش و خسته حالی 
به دامن اشک و جای طفل خالی
اگر گهواره را پس داده بودند
دلش خوش بود با طفل خیالی

امون ای دل امون ای دل کربلا...

کربلا چند روز دیگه۲
میشه زینب بی پناهی
نکنه جسم اباعبدالله
له بشه تو قتلگاهی

قتلگاه، اسمشم قلبمو از جا میکنه
قتلگاه، ترسم از لحظه‌ی سر بریدنه
قتلگاه، قراره سنان با نیزه‌اش بزنه

کربلا، نکنه خسین رو خاکا بمونه
کربلا، ترسم از نقشه‌های ساربونه
کربلا، نکنه با گریه زینب بخونه

گلی گم مرده‌ام می‌جویم او را۲
به هر گل میرسم می‌بویم او را
گل من یک نشانی در بدن داشت
یکی پیراهن کهنه به تن داشت

امون ای دل امون ای دل کربلا...

نظرات