كاش میمردم برایت، یا حُسین نیزه میخوردم برایت، یا حُسین كاش نزد فاطمه من هم سرم هدیه میبردم برایت، یا حُسین من خجالت از تو مولا میکشم آه شرم از روی زهرا میکشم تو لبانت تشنه، من سیراب آب نعره بر این جسم رسوا میکشم حسین جان... نمیشه باورم، که وقت رفتنه تموم این سفر بارش، رو شونهی منه کجا میخوای بری چرا، منو نمیبری حسین، این دم آخری چقدر، شبیه مادری هوا ز جور مخالف چو غیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب، واژگون گردید بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد کشتنت، چرا آبت ندادند مادر کستنت، چرا خاکت نکردند مادر کشتنت بی گناه، یک نفر یک سپاه لب به لب خون شده، گودی قتلگاه حسین...