مونده از خون روی چادرش اثر چهل نفر به یک نفر تازیانه و غلاف و میخ در چهل نفر به یک نفر ناموس حیدر و این همه خطر میخونم مقتلو با خون جگر چهل نفر به یک نفر کوچه پر شد از یه عده خیره سر چهل نفر به یک نفر یه مادر و میخ در و یکی بگیره جلو چشم حیدر و یه چادر شعله ور و بسوزه چادر میسوزه موی سر و پناهشو سپاهشو اینا زدند خانوم پابه ماهشو گرفته خون نگاهشو ضرب لگد شکسته تکیهگاهشو
عالی