من دختر امیر بیان شیر خیبرم من زینبم، من زینبم علت برای خلقت مُلک است مادرم من زینبم، من زینبم پیره طریقتم چو نبی من سخنورم من زینبم، من زینبم به تیغ نطق و کلامم نبرده کاری کردم میان معرکه رفتم علمداری کردم گره زدم به سرم دستمال زرد پدر را میان لشکر شیطان علی مداری کردم (علمدارم من، خط نگاهدارم من) 2 ابوالفضل در وقت پیکار من به ابن مرجانه خطابی کردم به او فهماندم دخت کرارم من من زینبم، من زینبم ... من زینبم که با پدرم مو نمیزنم من زینبم، من زینبم میگویم از علی دمی جز او نمیزنم من زینبم، من زینبم هرگز به دشمنان علی رو نمیزنم هر آنچه موعظه کردم ز سرّ مستورم بود بیان حادثه کردم هر آنچه مقدورم بود از آیه گفتم و اینکه خدا خودش فرموده من از خلیفه در آیات علی منظورم بود (تباه شد دشمن، بیپناه شد دشمن) 2 رجز خواندم، خلع سلاح شد دشمن بپرسید از اهل دیارهی شامات چه کرده زینب، روسیاه شد دشمن من زینبم، من زینبم ... من زینبم که یک تنه تیر غضب کشید من زینبم، من زینبم کار سران شام به یاللعجب کشید من زینبم، من زینبم جوری تشر زدم پسر سعد عقب کشید من زینبم، من زینبم به غیر آیهی قرآن سخن ندارم من مدافع حرمم، کوه اقتدارم من میان دستم اگرچه که ذوالفقاری نیست به وقت خطبه و منبر چو ذوالفقار منم به منبر رفتم، جنگ کافر رفتم زنی بودم که فتح خیبر رفتم چونان لرزاندم کاخ شام و کوفه همه فهمیدند من به حیدر رفتم من زینبم، من زینبم ...