تا نام حسن بین غزل میآید بر روی لبم طعم عسل میآید دیگر اثر از لشکر اهریمن نیست تا فاتح میدان جمل میآید پهلوان عرصهی نبرد آمده وسط معرکه گرد و خاک میکند پسر ارشد مرتضی را ببین تیغ تیزش همه را هلاک میکند جانم حسن، ای فاطمی نشان جانم حسن، دریای بیکران جانم حسن، اسطورهی کرم جانم حسن، سردار پهلوان (سیدنا الکریم، حسن بن علی ...)۴ از لعل لبش دُر و گوهر میریزد از جلوهی او شمس و قمر میریزد او از تن ظالمین پستِ کفار در جنگ جمل یک تنه سر میریزد لشکر حرامی از یسار و یمین ضربههای تیغ آتشین میخورد با یه ضربهی دقیق پور علی شتر سرخ جمل زمین میخورد جانم حسن، شیر دلاوری جانم حسن، سالار لشکری جانم حسن، استاد اکبر و جانم حسن، شاگرد حیدری (سیدنا الکریم، حسن بن علی ..)۴