من به خوانِ کَرَمت سخت طمعکار شدم لطف بیحدّ تو را دیدم و هشیار شدم غافل از خود شدم و قافله را گم کردم غرق شهوت شده و سخت گرفتار شدم آن قدر تور تنیدهست به دورم ابلیس غافل از رحمتِ آن خالقِ سَتّار شدم پیش چشم تو به هر کار بدی دست زدم در گُنَه وای به هر دفعه جگردار شدم غرقِ مستی و جوانی و غرورم بودم گوئیا از در فیض تو طلبکار شدم ناگهان رحمت بیحدّ تو باریدن کرد رمضان آمد و من طالب دیدار شدم با نسیمِ سحری روح به پرواز آمد خواب بودم من و از شوق تو بیدار شدم بادهی صوم و صلاة تو مریضم کرده من شفا کی طلبم؟ شُکر که بیمار شدم صاحب این دل من وارثِ شمشیرِ علیست خاکِ پایِ پسرِ حیدر کرار شدم ثمر غمزهی پر مِهر اباصالح بود که ز جان خادم عباس علمدار شدم ********* میرفت که با آب حیات آمده باشد میخواست به احیای فرات آمده باشد احساس من این است که با پر شدنِ مَشک از خیمه صدای صلوات آمده باشد برگرد که در مشک تو این سهم امام است برگرد اگر فصل زکات آمده باشد برگشت که شیطان به حرم چشم ندوزد میرفت به رَمیِ جَمَرات آمده باشد جایی ننوشتهست که در علقمه زهرا اما نکند آن لحظات آمده باشد