قنداقه خالی آغوش خیالی

قنداقه خالی آغوش خیالی

[ حسین ستوده ]
قنداقه‌ی خالی، آغوش خیالی
از مادری این مونده برام

چند ساله همینم، خوابت رو میبینم
خسته میشه هر موقع چشام

خواب دیدم مادر ورق برگشته و تو هم نمردی
داشتی می‌خندیدی و دیدم که دندون در آوردی

قول میدم اگه ورق برگرده و علی نمیره
جوری لالایی بخونم حرمله گریه‌اش بگیره

آرزوهام همشون نقش بر آب شد
دلم کباب شد
همه حسرتم برات یه قطره آب شد
دلم کباب شد

نظرات