نمیدونم منم اینجا دلم واسه حسین سوخت همین جا که سه شعبه ام روی سینه اش بچشو دوخت پریشونه حسین دلش خونه حسین میخواد خیمه بره اما نمیتونه حسین خجالت میکشه ریاضت میکشه دیدم خونه علیشو روی صورت میکشه شیش ماهشو زیر عبا کرد پنهون اما تهِ تیر از عبا زد بیرون خودم دیدم بره تا خیمه از شرمندگی مرد برا دفنش تا پشت خیمه ها قنداقه شو برد حالا من میرمو میگیرم جیرمو شده از زیر خاک من این سرو میگیرمو که صیادش منم زمینم میکَنم اگه پیداش نکردم خاکو نیزه میزنم من در میارم این سرو با نیزه کلا علیِ اصغرو با نیزه