عمریست گرچه خواندم با گریه رَبَّنا را هم توبه را شکستم هم حُرمت خدا را بالا نشسته بودم کِبرم مرا زمین زد یکبار هم نبردم فرمانِ کبریا را با اینکه جاهلانه مهمانیش به هم خورد پیش همه نگه داشت او حرمت گدا را نگذاشت آبرویم پیش کسی بریزد هرچند که گناهم بد بود و آشکارا تا کی خطا و لغزش تا کی حیا و سازش؟ یک بار هم غضب کن، اینکه نشد مدارا غفّار بود و بخشید، ستّار بود و پوشاند جایش چه کار کردیم؟ بیعفتی ما را در کوی نیکنامان ما را گذر ندادند گر تو نمیپسندی تغییر ده قضا را انگور تو نجف را مِیخانه کرده ساقی قدری قَدَح بچرخان مستانه آشنا را دست مرا بکش بر خاک ضریح حیدر یکبار قسمتم کن دیدار مرتضی را در وادیُ السلامش من حاضرم بمیرم ختم به حیدرش کن پایان ماجرا را یکبار روزهام را بی روضه وا نکردم پس باز کن به رویم آغوش کربلا را رسوا نکن مرا در نزد رئوسُ الاشعار یا رب به حق زینب دفنش کن این بلا را کوفه شلوغ بود و یاور نداشت زینب بردند دور محمل صد دفعه نیزهها را
الهی العفو