عجز اگر آید به دیدارم جوابش میکنم کاخ اگر کوه اُحُد باشد خرابش میکنم پردههای قصر افتاد از طنین نالهام کُفر اگر در پرده باشد بینقابش میکنم مدحِ بابِ علمِ طاها گر چه اینجا باب نیست در میان شامیان امروز بابش میکنم دارم از بابابزرگ خویش ارثِ روشنی ور شعاعم ذرّه باشد آفتابش میکنم از خدایم اذن دارم زیر سقف گنبدم هر دعایی را بخواهم مستجابش میکنم آنکه حتی یک النگو در ضریح انداخته با خدا در روز محشر بیحسابش میکنم سفرهدار روضهی بابا منم، با دستِ خویش گندمی گر نذر گردد آسیابش میکنم زنده باشم بعد از این ای عمه جان گهوارهای عاقبت میسازم و نذرِ ربابش میکنم گوشوارم را گرفتند و ندانستند که حرفهای تو پدر آویزهی گوش من است گفت قبول بازی گنجشک پر که یادت هست به شرطی که به جایش رقیه پر باشد تنورِ گمانم هنوز روشن بود وگرنه بوی تو باید بلندتر باشد (به جز از علی که آرد پسری ابوالعجائب که علَم کند به عالم شهدای کربلا را) علی یا علی، علی یا علی.....